شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

 

خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم

 

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد

 

چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟

 

خداحافظ ، تو ای همپای شبهای غزل خوانی
خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی

 

خداحافظ ، بدون تو گمان بردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!