سلام دوست جونی های خودم...
می بینم همه دلتون واسم تنگ شده و دارید واسه دیدنم سر و دست می شکونید!!!!
(جهت دلخوشی خودم)
اومدم امروز این مطلب رو از خودم بگم که شما هم به درد ما(من ودوستام) گرفتار نشید....!!!
عرضم به حضورتون
خانما و آقایون اجازه بدید صدام رو صاف کنم بعد سخنرانی کنم!!!
دوستان شلوغ نکنید صدام به همتون می رسه...!!!
آقا جان دیروز توی دفتر نشسته بودیم ....بیکار...مگسم نبود که بپرونم وگرنه مگس باشه ومن نپرونم!!!(این از اون حرفا بودها)خلاصه جونم واستون بگه سوژه هم هیچ تعطیل!!!انگار همه با هم دست به یکی کرده بودن حال اینجانب را بگیرن....!!!
گفتیم چیکار کنیم؟چیکار نکنیم؟!!!با بچه ها گفتیم بریم توی اینترنت عکس searchکنیم....!
حالا عکس چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!
میگن لعنت بر زبونی که بی موقع باز شه قضیه ی آزی (آزاده)ماست!!!ای خدا کنه زبونت تاول بزنه60 تا با هم!!!!
اینجا رو داشته باشید...من نمی دونم این (آزی) چشم در اومده این حرف چی بود از دهن مبارکش پرید بیرون!!!!
با یه ذوق و شوقی گفت بچه ها بیاین عکس سفره آراییsearchکنیم!!!(حالا نه اینکه خونه داری وآشپزیش بیسته!فقط مونده بود واسه تزیین سفره اش!!!)
اخه بگو چشمات برگرده پشت سرت عکس قحطی بود!!!تو که می دونی ما بلد نیستیم...حداقل یه چیزی میگفتی به تیپ و قیافه ی ما بخوره!!!(اونم چی؟؟؟سفره آرایی!!!)
خلاصه گفتم الان یه چیزی بگم خدا روخوش نمیاد
...گفتیم باشه...4تا سررفت توی یه صفحه مانیتور!!!
اوه...اوه...چشمتون روز بد نبینه از اولش حرص خوردیم و عرق ریختیم و احساس شرم کردیم!!!تا.....(اصلا افسرده شدیم)!!!
هی گفتیم خاک بر سرمون بلد نیستیم از اینا...ا اینو نگاه کن...وای چه خوشگله عجب هندونه ایی واز این حرفا!!!(مثلا اومدیم دلمون شاد شه!!!)
خلاصه همه افسرده،لب و لوچه ها آویزون!!!
نسا می گفت خاک بر سر هر کی ما رو میگیره!(حالا شوهر داره و خیالش راحته ها که نمی ترشه وگرنه نمی گفت،طفلک مهدی 20 تا بد وبیراه به مهدی مادر مرده داد!!!)
شهلا هم زده بود توی فاز بی خیالی البته شوهر داره!(اونم مهدی اسم شوهر شهلا مهدی )رو 30.40 تا بدو بیراه داد از اونایی که دلتون بگیره ها!)
آزی هم که قراره صاحب شوهر شه(بعداز قرنی)زنگ زد به احسان که بـــــــــله آقا احسان دنبال یه خانم خونه دار بگرد!!
حالا منو میگی هی حرص بخور از لجم گفتم احمق حالا از کجا واسه تو شوهر پیدا کنیم؟؟؟
طفلی رنگش پرید گفت...ا راست میگی!!یه لحظه دلم واسش سوخت...می بینی این شوهر چه میکنه!!!
منم گفتم خسته نباشی...خلاصه بساطی داشتم سر این قضیه ی search!!
البته من حرص نخوردم ها...یعنی خوردم نه به اندازه ی اونا...آخه یه ذره بلدم اما...اون عکسا!!!!!
اصلا یادش می افتم آرزوی مرگ می کنم..آدم چقدر میتونه هنرمند باشه؟؟به هرحال از من گفتن بود...سریع تر به فکر خودتون باشید چون در آخر خدای نکرده مثل ما افسرده می شید..
اونم(6ماهه)
البته من توی وراجی استعداد بی نظیری دارما اینو قراره توی کتاب گینس هم بنویسن...!!!

میگی نه نیگا کن...اگه گینس رو خوندی نبود بهت قول میدم بعدا می بینی!!
فعلا برم در دهن آزی رو بگیرم تا دوباره گند نزده!!